به من نگو


وانيا

خاطرات من ... همچي

به من نگو

به من نگو كه تو از تاك

تنها يك خوشه‌اي

كه خوشه‌هاي ديگر هم

اين‌طور سيراب مي‌كند مرا.

 

گرسنه و تشنه‌ام

اما فقط براي تو

من گونه‌اي از تو هستم

با گودالي از نبودن تو

كه بايد بيايي و پرش كني.

 

اين سان من خواهم بود و تو خواهي بود

ما خواهيم بود.

دو تن خواهيم يا يك نمي‌دانم

چون آذرخش خواهيم بود.


تنها چهره‌ي توست

تنها چهره‌ي توست

عشق من

و تن‌ات


تنها با توست

که من از تنها بودن دست مي‌کشم

و حتي دست مي‌کشم از بودن اين شبح

که آينه‌ها هم برايش خالي‌ست


بايد ببينمت

تا زمين و زندگي را به دست گيرم


به دور از بودن‌ات

خونم آبي خاکستري‌ست که سکوت مي‌کند


به دور از بودن‌ات

در من چيزي نيست

جز مشتي بزرگ و فرو بسته

که آزارم مي‌دهد


نبودن‌ات

پلک عظيمي‌ست

روي تمام تنم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در شنبه 11 شهريور 1391برچسب:,ساعت 10:59 توسط آتنا| |


Design By : Night Skin